گروه آموزش ابتدايي دانشگاه آزاد فيروزآباد ورودي مهر90
تعامل ،همفكري و ارتباط بچه هاي آموزش ابتدايي و ساير رشته ها

10 سوالي كه ......

 

نمره آوره

 



ادامه مطلب ...
دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:, :: 13:52 :: نويسنده : ابوالفضل مرتضوي

اينجا زمين است.

ساعت به وقت انسانيت خواب است

دل عجب موجود سخت جانی است

هزار بار تنگ مي شود ،مي شكند ،مي سوزد  ،مي ميرد

ولي باز هم مي تپد برای دوست .

آدم هايي را دوست دارم ......      

همانهايي كه بدي هيچ كس را باور ندارند

براي همه لبخند مي زنند                                           

  بوي ناب آدم مي دهند

و من باور دارم تو از همان هايي.......  .

شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, :: 8:33 :: نويسنده : ابوالفضل مرتضوي

تو كجائي سهراب ؟

آب را گل كردند

و چه با دل كردند

زخم ها بر دل عاشق كردند

خون به چشمان شقايق كردند

در همين نزديكي ، عشق را دار زدند

همه جا سايه ديوار زدند

گفته بودي قايقي خواهم ساخت

خواهم انداخت به آب

دور خواهم شد از اين شهر غريب !

قايقت جا دارد ؟

كه نجاتم دهي از اين گرداب؟

كه نجاتم دهي از اين گنداب؟

من هم از همهمه ي اهل زمين دلگيرم .

قايقت جا دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 10:42 :: نويسنده : ام البنين كاظمي نسب

چراچوشادی ازاین انجمن گریزانی؟

چوطاقت ازدل بیتاب من گریزانی؟

زدیده ای که بود پاک ترزشبنم صبح،

چراچواشک من ای سیمين گریزانی؟

درون پیرهن گر نهانت کنیم چه سود؟

نسیم صبحی واز پیرهن گریزانی .

چوآب چشمه دلی پاک ونرم خودارم،

نه اتشم که ازاغوش من گریزانی.

پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 10:6 :: نويسنده : ام البنين كاظمي نسب

شیخ رجبعلی خیاط مکتب نرفته عالم شد_

شیخ رجبعلی خیاط حدود هفتاد سال پیش به رحمت الهی پیوسته استایشان درتهران شا گرد خیاطی بوده و به زحمت هزینه های زندگی را تامین می کرده در دوران جوانی روزی درمنزل تنها بوده است .دختری زیبا از بستگان وی از فرصت استفاده کرده وارد منزل شیخ می شود .و درب را می بندد و از او درخواست گنا ه میکند شیخ خود را در معرض گناه می بیند اما هرچه تلاش میکند که مرتکب گناه نشوند .لیکن دختر دست بردار نبوده و اصرار بر ارتکاب گناه می نماید وقتی شیخمی بیند نصایح او در دختر اثر ندارد به خدای خود میگوید خدایا من بخاطر تو از این گناه چشم می پوشم و از بالای دیوار منزل فرار میکند وقتی وارد خیابان می شود. یکباره متوجه می شود که چشم ارزخ اش باز شده و بعضی از آدم ها را در شکل حیوانات می بیند.پس از آن عنایت امام زمان (عج) هم شامل حال اش می شود .وبه دیدار و زیارت حضرت نائل می گردد .و این دیدار ادامه پیدا میکندو از طرفی هم کارش رونق می یابدو بجایی می رسد که علمای بزرگ تهران در سر کلاس او حاضر می شوند و درس اخلاق از او می آموزند.شیخ به مکتب نرفته عالم می شود.در یکی از کلاسهایش به شاگردانش می گوید هر کس دوست دارد امام زمان علیه السلام را زیارت کند .تا چهل شب .شبی یکصد مرتبه آیه شریفه 80 سوره مبارکه اسراء را بااخلاص قرائت کند. یکی از شاگردان این کار را شروع می کند.و چهل شب هرشب یکصد بار آیه شریفه را می خواند. بعد از چهل شب به شیخ اعتراض میکندو میگوید من این کار را انجام دادم اما امام را زیارت نکردم . شیخ به او میگودید شما او را دیده ای امانشناخته ای و ادامه می دهد. یادت هست فلان روز مریض حال بودیو به درمانگاه مراجعه کردی.شاگرد اظهار می دارد بلی درست است .شیخ اضافه میکند وقتی شما از پله های درمانگاه پائین می آمدی سیدی بالا میرفتو در پله ها تن سید به تن شما خورد و سید لبخندی زد. شاگرد میگوید درست است شیخ می فرماید همان امام زمان (ع) بودند اما شما او را نشناختی . دوستان این عمل تجربه شده و مجرب است. فقط اخلاص می خواهد.انشاالله اگر هرکدام از رفقا این عمل را انجام دادند و به زیارت حضرت نائل شدند همه را دعا کنند و حقیر را هم فراموش نفرمایند.(لازم به توضیح است که خواندن 100 بار آیه 20 دقیقه بیشتر بطول نمی انجامد)بنده دراینجا آیه را نمی آورم تا دوستداران خود به قرآن کریم مراجعه کنند زیرا ثواب اش بیشتراست.ضمنا براساس روایت از پیامبر مکرم اسلام(ص) مبنی بر اینکه هرکس امام زمان خود را نشناسد وبمیرد به مرگ جاهلیت مرده است (من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه) وبراساس روایت از حضرت امام جواد(ع)هرکس به مرگ جاهلیت بمیرد هیچ عمل صالح او در درگاه الهی پذیرفته نیست. پس لازم است در مورد شناخت امام زمان(ع) تلاش بیشتری بنمائیم .هر چند ما ایرانی ها شناخت شناسنامه ای داریم این شناخت کفایت نمی کند وباید سیره و روش حضرت را یاد بگیریم.من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه

هرکس امام زمان خود را نشناسد وبمیرد به مرگ جاهلیت مرده است: >پیامبراكرم ص (المعجم الکبیر جلد19 ص388)

پنج شنبه 4 بهمن 1391برچسب:دقت,دقت,جالب,, :: 14:5 :: نويسنده :

دقت کردین توی بعضی کلاسا آدم مثل خرس خوابش میاد ولی وقتی کلاس تموم میشه این حس کاملا برطرف میشه ؟

****

دقت کردین وقتی کسی تو تاکسی کنار آدم روزنامه میگیره دستش ، مطلبش هرچی که باشه ...

 

دنباله در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...

هدف ها

مفاهيم

روش تدريس

ابزار

ارزشيابي

حيطه شناختي

 

 

 

 

 

 

 

حيطه عاطفي

 

 

 

 

 

 

 

حيطه رواني حركتي

 

 

 

ارزشيابي آغازين

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ارزشيابي پاياني

 

 

ارائه درس

 

سه شنبه 3 بهمن 1391برچسب:, :: 11:59 :: نويسنده : ام البنين كاظمي نسب

اي مرغك اسير !

به بالهاي ناتوان و پروازهاي در قفس مرغ اسير ديگري چشم مدوز !

به ترانه هاي كه در قفس مي خواند گوش نده !

قفست رابه قفس آهنين او نزديك مساز !

خود را در دو زندان گرفتار مكن ...!

دكتر علي شريعتي

پنج شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, :: 14:28 :: نويسنده :

لباسهای تنگ: افرادی که لباس های تنگ میپوشند عموما افرادی مغرور و زود رنج اند. همچنین افرادی بسیار جذاب هستند.افرادی شایسته و معقول اند.

.....

دنباله در ادامه مطلب ....

 



ادامه مطلب ...
دو شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, :: 14:25 :: نويسنده : ابوالفضل مرتضوي


غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد   ازشما دور شدن زارشدن هم دارد

هرکه از چشم بیفتاد محلــش ندهند       عبد آلوده شدن خوار شدن هم دارد

عیب ازماست که هرصبح نمیبینیمت           چـشم بیمار شدن تار شدن هم دارد

آنقدر حرف در این سینه ما جمع شده               این همه عقده طلمبار شدن هم دارد

از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند                    لطف بسیار طلب کار شدن هم دارد

دلـــم جـــز هــــوایـــت هــوایــی ندارد                        لبـــــم غیـــر نامــت نــوائـی نـدارد

وضــو بــا اذان و نــمــاز وقــنــوتــــم                              بــدون ولایـــت صـــفــایــی نـــدارد

دلـی کــه نشـد خانـه ی یــاس و نـرگس                               خــراب است و ویـران بـهایی ندارد

بیا تا جوانم بده رخ نشانم

که این زندگانی وفایی ندارد.

 

 

پنج شنبه 2 بهمن 1391برچسب:, :: 14:18 :: نويسنده :

داشتم تو اتوبان میرفتم دیدم یه بچه ای رو موتور خوابش برده بود و داشت می افتاد باباش هم اصلا حواسش نبود.
رفتم کنارش هر چقدر بوق میزدم نمی فهمید.
آخرش رفتم جلوش و سرعتمو کم کردم تا ایستاد بهش گفتم :
پس چرا حواست به بچه ات نیس ؟؟؟
ی دفعه دو دستی زد تو سرشو گفت :
اصغر پس ننه ت کوووووووو؟؟!!!!

یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, :: 13:18 :: نويسنده : ابوالفضل مرتضوي

اي آخرين توسل سبز دعاي ما               آيا نمي رسد به حضورت دعاي ما؟

 

 


عيد آغاز امامت مولانا صاحب الزمان (عج) بر تمامي شيعيان و منتظران آن حضرت مبارك باد .

 

پيوندها